جدول جو
جدول جو

معنی ندی بدی - جستجوی لغت در جدول جو

ندی بدی
آزمند، ندید بدید تازه به دوران رسیده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ندیدبدید
تصویر ندیدبدید
آنکه اخلاق و رفتار مردم نوکیسه و نظرتنگ را دارد، شخص نوکیسه و نظرتنگ
فرهنگ فارسی عمید
(نَ بَ)
تازه به دوران رسیده. تازه به عرصه رسیده. نوخاسته. نودولت. نوکیسه.
- امثال:
ندیدبدید وقتی که دید به خودش چسید.
، خرده نگرش. اندک بین. اندک نگرش. که کم به چشم اوزیاد آید. (یادداشت مؤلف) ، سخت لئیم و بخیل. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بی بَ)
چیزی که دارای بدی نباشد وعاری از عیب و نقص بود. (ناظم الاطباء) :
چو خورشید تابنده او بی بدیست
همه کار و کردار او ایزدیست.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(بُ / با)
جرج. بشردوست آمریکائی، متولد در دانور. وی ببسط و توسعۀ تعلیمات در میان طبقات کارگر کمک بسیار کرده است (1795- 1869 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
آوازی است که از آن حدی برآورده اند و اصل آن است که نبود برای مردم حدی پس زد اعرابی غلام خود را و گزید انگشتان او را پس میرفت غلام و میگفت دی دی و اراده می کرد از آن ’یا یدی’ (وای دستم) پس سیر کردند شتران بر آواز آن غلام پس گفت اعرابی مر غلام را لازم گیر این آواز را و خلعت داد غلام را پس این است اصل حداء. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دی بدین
تصویر دی بدین
روز بیست و سوم از هر ماه شمسی
فرهنگ لغت هوشیار
آدم نوکیسه وتنگ نظروتازه بدوران رسیده یاکسی که اخلاق ورفتارنوکیسگان وتازه به دوران رسیدگان رادارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ندید بدید
تصویر ندید بدید
((نَ بَ))
تازه به دوران رسیده، بی اصل و نسب
فرهنگ فارسی معین
تازه به دوران رسیده، نودولت، نوکیسه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چشم هم چشمی، رقابت تنگاتنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
ندید بدید، نوکیسه و نو دولت، آدم بی ظرفیت و خام
فرهنگ گویش مازندرانی