تازه به دوران رسیده. تازه به عرصه رسیده. نوخاسته. نودولت. نوکیسه. - امثال: ندیدبدید وقتی که دید به خودش چسید. ، خرده نگرش. اندک بین. اندک نگرش. که کم به چشم اوزیاد آید. (یادداشت مؤلف) ، سخت لئیم و بخیل. (یادداشت مؤلف)
تازه به دوران رسیده. تازه به عرصه رسیده. نوخاسته. نودولت. نوکیسه. - امثال: ندیدبدید وقتی که دید به خودش چسید. ، خرده نگرش. اندک بین. اندک نگرش. که کم به چشم اوزیاد آید. (یادداشت مؤلف) ، سخت لئیم و بخیل. (یادداشت مؤلف)
آوازی است که از آن حدی برآورده اند و اصل آن است که نبود برای مردم حدی پس زد اعرابی غلام خود را و گزید انگشتان او را پس میرفت غلام و میگفت دی دی و اراده می کرد از آن ’یا یدی’ (وای دستم) پس سیر کردند شتران بر آواز آن غلام پس گفت اعرابی مر غلام را لازم گیر این آواز را و خلعت داد غلام را پس این است اصل حداء. (منتهی الارب)
آوازی است که از آن حدی برآورده اند و اصل آن است که نبود برای مردم حدی پس زد اعرابی غلام خود را و گزید انگشتان او را پس میرفت غلام و میگفت دَی ْ دَی ْ و اراده می کرد از آن ’یا یدی’ (وای دستم) پس سیر کردند شتران بر آواز آن غلام پس گفت اعرابی مر غلام را لازم گیر این آواز را و خلعت داد غلام را پس این است اصل حداء. (منتهی الارب)